می خواستم بگم عاشق یه عالمه اخلاقای خوب تو هستم که خدا بهت داده وقتی میبینم در درونت این خوبیا رو واقعن حال میکنم.
چقدر زیبایی در درونت هست و همه ی اینا منو پر از لذت میکنه
صورت زیبات، درونت مهربونیات، دلسوزیات، بزرگی دلت؛ این که دلت چقد بزرگه چقد وسیعه چقدر مهربونی؛ عاشق وقتایی بودم تو این روزا که واسه امام حسین گریه کردی از بس که مهربونی، عاشق وقتایی هستم که واسه همه دعا میکنی تا جایی که بعضی وقتا شده خودت یادت بره با اینکه تو هم خیلی وقتا دلت خیلی چیزا خواستن
عاشق این همه مهربونیم که خدا بهت داده خدا چه چیزا داره واسه دادن به ادم چه چیزای زیبایی
میدونی وقتایی که یه کتاب با یه موضوع جالب و در عین حال به نظر پیچیده که ریاضی یا فیزیکه یا مربوط به یه حقیقت تو این دنیاست یه کتاب علمیه
برمیداری با کنجکاوی شروع میکنی به خوندن. چقدر اون قیافه ی بچه گونه ی کنجکاوت رو دوس دارم جالب تر برام اینه که تو کمابیش مطلب رو میفهمی حتی اگه نفهمی اصلن نمیترسی اصن دوس داری یه چیزی رو نفهمی تا روش بیشتر فکر کنی.
میدونی از خدا مچکرم که تو چشم تو فکر کردن رو ارزشمند کرد و ابزارشم بهت داد بعضی وقتا وقتی بهت فکر میکنم تو ذهنم یه زن زیبا میای که یه درخت زیبا بسیار زیبا و تنومند از سینه و گردنت زده بیرون
این درون زیبای ماست بله این درون زیبای من و تو هست که به لطف خدا به این زیبایی داره میشه
چرا نگاش نمیکردی در صورتی که خدا خودش اینا رو به تو داده تا نگاش کنی خودت که میتونی نگاش کنه
چرا به برگ سبز تک تک سر شاخه هاش بی توجهی
خوب نگاهشون کن اینا همه مال تو هست
تا حالا ندیدم کسی به این مهربونی و دلسوزی و در عین حال با این همه جدیت و بهترین شکل ریاضی درس بده انگار خودت رو میذاری جای بچه ها همیشه و همیشه
و هیچ وقت خستت نمیکنن
حتی اگه تو سیستمی باشی که همه میپیچونن تو ولی لذت میبری از خوب درس دادن از خوب بیان کردن مطلب
سر کلاست خیلیا به وجد میان ادمای با هوش گوشاشون تیز میشه خوشم میاد بلدی حواس شون رو یه جوری جمع کنی که انگار تو این دنیا هیچی وجود نداره جز یه شکل هندسی زیبا حتی خودتم غمات یادت میره
ولی مهربونیت رو از همه چی بیشتر دوس دارم زیباترین گل وجودته
یه گل رز زیبای سفید صورتی بزرگه که خیلی خوش عطره
بعدش از اینکه فکر میکنی از چهره متفکرت خوشم میاد اینا مثل گلای رز قرمز کوچولوی زیبایی هستن که تو سرتاسرت وجود دارند
من میدونی همیشه عاشق چه شخصیتی بودم ؟ یه زن متفکر
بدم میومد یه زن بی فکر باشم یه ادم لایعقل
عاشق لحظه هایی هستم که مثل یه بچه هنوزم اگه چیزی رو نمیدونی راحت و صادق می پرسی
چون نمیدونی خب مگه چیه؟
اما قدر این ویزگی رو بدون خیلیا میترسن بپرسن می ترسن بقیه فکر کنن بی سوادن
ولی من میدونم تو این دنیا چیزای خیلی کمی هست که میدونم و این طبیعیه
چون عالم خیلی بزرگ و عجیب و خارق العادس
اصن ادم با سواد به نظرم نداریم.
وقتی ریاضی که به نظر خیلیا یه درس سخت و پیچیدس برای تو مثه یه بازی سرگرم کنندس که باعث میشه یه کم تفریح کنی تا از فکرای روز مره دور باشی
خب این یعنی تو باهوشی خب می دونی اینا کدوم گلا هستن؟آهان اینا همون پیچک یاس تنومند نیستن؟
مرسی خدای عزیز باغی که برام ساختی رو از دری که سالها مخفی بود اومدم تو و دیدم